بن‌بست دشمن در عمليات متافیزیکی و جنگ‌هاي پست مدرن
 

 

دكتر مجتبي زارعي*

مقدمه

نگاهي به ادبيات سياسي كشور در سال هاي اخير مؤيد اتّخاذ نوع جديدي از راهبرد «جنگ هاي كم شدت» و «نبردهاي پست مدرن» از سوي دشمن در براندازي نظام اسلامي است. با تعمّق در حوادث مابعد انتخابات، اكنون ديگر كمتر كسي است كه جنگ هاي پست مدرن و كودتاهاي سفيد و مخملين غرب عليه دولت و ملّت ايران را باور نداشته باشد. با اينكه خوانش اين راهبردها جزوي از شروط لازم براي شناخت راهبردهاي دشمن مي باشد اما قطعاً شرط كافي در برابر آن نخواهد بود. چه اينكه ممكن است توقف در «مرحلة خوانش» ما را از ورود به «مرحلة ايجابي» قدرت نرم ملّي و رونق استعدادهاي بومي در گشودن نبرد نرم عليه دشمن در سطوح داخلي و خارجي باز داشته و «مشي منفعلانه» را بر «روح آفرينندگي» قدرت نرم ايراني – اسلامي و انبوه «افسران»، «فرماندهان» و«سربازان» در اين حوزه مستولي نمايد.

آنچه در محور يابي هاي ذيل ملاحظه خواهيد كرد ابتنا يافته بر منابع قدرت در «سنت هاي ايراني – اسلامي» است كه به رشتة تحرير درآمده است. ضمن اينكه تلاش خواهد شد در ضمن طرح مباحث ايجابي قدرت نرم ملّي، تجارب و استعدادهاي ايرانيان و انقلاب اسلامي در پرونده هاي خاص تئوريك، سياسي – امنيتي و اجتماعي در سطوح ملّي و فراملّي نيز مورد بازخواني قرار گيرد.

تمهيد بحث

بر سر گنج از گدايي مرده ام
زانكه اندر غفلت و در پرده ام

استعدادها و ظرفيت هاي ايرانيان بخصوص پس از تماس با اسلام و همچنين تبلور نظام دانايي و توانايي اين ملك و ملت پس از انقلاب اسلامي مؤيد اين نكته است كه فرهنگ، دانش و هنر ايرانيان مي تواند در قالب علم و فن سختي ها و مشكلات را از پيش پاي كشور برچيند. وانگهي سعة وجودي فرهنگ و مهارت ايرانيان پس از انقلاب اسلامي بگونه اي است كه قادر است علاوه بر دفع هجوم ها، خويش را در وضعيت خلاقيت، ابتكار و تهاجم قرار دهد. ايراني اين طراز را البته مرهون بازآفريني تمدن اسلامي در سال هاي پس از انقلاب اسلامي است. ملتي كه جنگ هاي سخت، فيزيكي و اقسام گوناگون عمليات پر شدت دشمن را رفع كرد،‌جنگ هاي كم شدت را پشت سر گذارد، تهاجم و شبيخون فرهنگي و هنري دشمن را مديريت كرد و اكنون با استفاده از ظرفيت هاي بومي، عمليات هاي فيزيكي، جنگ هاي پست مدرن و هجوم نرم غرب تمدني و سياسي را به ضدشان مبدل ساختن، گو اينكه ايراني بخصوص در سالهاي اخير امكان ها و توانايي هاي خود را به فراست دريافت و به راز قدرت خويش پي برد. ملت دريافت كه هويت و تشخص ايراني پس از انقلاب اسلامي فراتر از مرزهاي جغرافيايي و شعاع انديشه و تفكرش بسيار وسيع تر از دفع تهاجمات است. او دريافت كه بايد از پوستين عمليات هاي دفاعي درآيد و ابتكار عمل را بدست گيرد و در حوزة‌صدور تجربه هاي ايراني به منطقه و جهان خلاقيت بخرج دهد و تمامي ظرفيت ها و استعدادهاي مغفول را شكوفا كند. شرح و بسط قدرت دشمن و بازخواني مكرر آن دواي درد ايراني نيست، راه ايران فردا از دالان بازآفريني تمدن اسلامي-ايراني مي گذرد، بايد گنج اين ملك و ملت را استخراج كرد و براي آباداني آن بكار گرفت. مباد كه به قول سديد مولوي عليه الرحمه بر سر اين گنج ها بنشينيم و منفعل و پريشان و گدا باشيم ثروت ايراني، ثروت و سرمايه اي است كه اسلام و انقلاب ملت ايران به ايرانيان هديه كرده است، غفلت و در پرده بودن ملت از دارايي ها و امكان هاي بزرگ اش ممكن است ملت را ذليل كند، اما ملت مگر ذلت مي پذيرد. ملت مسلمان ما دير يا زود در پرتو استعدادها و تجربه هاي خود سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد.

تازه ترين اين فتح الفتوح ها فتح لانه جاسوسي رژيم اشغالگر قدس در مصر بزرگ است. ملت مصر را ذليل كرده بودند اما كاربست تجربه ايرانيان در فتح جاسوسخانة‌آمريكا از سوي جوانان انقلابي مصر آنها را عزيز كرد، ورود به ساحت رزمندگي ايرانيان، شرط عزيزي در مصر است. و اينها كه مي بينيد از نتايج سحر است،‌اندكي صبر؛ آفتاب ديده گشايد و...

 الف) امکان های معرفتی و استعداد های عملیاتی

 يكم: هستي شناسي قدرت متعاليه

 انقلاب اسلامي قدرتمند است زيرا بر منابع قدرت جديد در جهان اشراف پيدا كرده است. يك افسر، فرمانده و سرباز در جغرافياي تفكر ديني، سياست و قدرت را در چارچوب هاي زير تحليل مي كند و بر اساس آن به اقدام مبادرت مي نمايد:

1) سكولاريتة قدرت و خودبنيادي هاي مدرنيستي مأخوذ از آن فاقد حقانيّت است.

2) قدرت حقيقي؛ قدرتي استخلافي و عبدالهي است.

3) انانيّت و انيّت در قدرت و سياست معلول حجاب هاي معرفت شناختي قدرت هاي امانيستي بوده و زوال يافتني است.

اما اين تفسير كه از دالان تفكر ديني عبور مي كند مبتني بر كدام منابع در شناخت و شناسايي قدرت است ؟

دوم: اركان ومنابع قدرت متعاليه

شناخت چارچوب ها كفايت نمي كند، افسر، فرمانده وسربازان انقلاب اسلامي براي مصون ماندن از هرنوع بن بست، واپس گرايي و كارآمدي با چهار ملاك به سراغ كشف پديده ها درعرصة سياسي و اجتماعي رفته و به تحليل ميدان مي پردازند.

1) وحي: تراز هويت قدرت در سياست متعاليه «وحي» است. 

2) عقل: عقلانیت منکشف از وحی, رسول ظاهری قدرت متعالیه است.

3)حسّ: يك وجه از ساحت قدرت مطلقه، قدرتي مادي است.

4)قلب: ساحت اشراقي قدرت ساحتي شهودي است، ساحتي نو پديد كه مختص حكمت متعاليه است.

سوم: آثار و غايات هستي شناسانه

در قدرت متعاليه، افسران وسربازان پس از پي بردن به منبع و منشاء سياست وقدرت، حاوي چه امكانات معرفتي مي شوند ؟ بنظر مي رسد پس از اين توانايي فكري آنها در خواهند يافت:

1)هستي، مركّب از غيبت و شهادت و مجرّد و مادي بوده و ترازي گشوده تر از منابع ماترياليستي و الحادي است

2)هستي و فطرتِ انسان، ملازم حنيفيّت و توحيد بوده و مؤيد انساني چند ساحتي است.

3)سه گانة «وهم»، «غضب» و «شهوت» در آدمي نتيجة دوري از خدابنيادي و سلطنت شريعت است.

4)گيتي به اذنِ قيّوميِ حق تعالي در تصرّف انسان است. خودبنيادي انسان جديد، نوعي توهّم مي باشد.

5)عالم زنده است و داراي قانون و سنت مي باشد اين مؤلفه خارج از قدرت انسان وجود دارد.

6)«وجود»، عين رحمت مي باشد سلب وجود از ناحية باريتعالي، قرار گرفتن جهان در لاشي بودگي است.

7)قدرتِ خودبنياد به رغم ظهور مادّي و هژموني گفتماني اصالت و دوام ندارد.

8)تصرّف حقيقي در قدرت و سياست مشروط و مسبوق به ولايت الله است.

9)عالم طبيعت، مبداء سعادت و شقاوت آن جهاني است.

چهارم:آفرينش مباني قدرت نرم در انقلاب اسلامي

 هستي شناسي قدرت وسياست متعاليه به افسران وسربازان و فرما ندهان جبهة انقلاب اسلامي،رويكردي نو و كارآمد به نيروها و متفكران انقلاب اعطا مي كند كه در مي يابند:

 1) در نظام تكوين، قدرت، وجودي احسن است و با عدل ملازم است

 2)رّد جبر و تفويض با تأكيد بر اختيار انسان، متضمن حاكميت قضا و قدر الهي بر تغييرات و تبدّلات عالم، تراز انسان، جامعه و تاريخ مي باشد.

 3)حاكميت نهايي عدالت و مستضعفين و صالحين بر آيندة گيتي از سوي خداي بزرگ ضمانت شده است.

 4)انقلاب اسلامي مظهر خودآگاهي انسان و تظاهر تاريخي مراجعت او به حقيقتِ وجود، در عصر جديد است.

 5)بطلان جبري انحصار، اصالت نژاد، اصالت فرد و اصالت اقتصاد از مؤلفه هاي فلسفة تكوين قدرت در انقلاب اسلامي مي باشد.

 6)گذار از عوامل تك بعدي قدرت (هابزي)، عقلاني (وبري)، قانوني (لاكي – روسويي)، شبكه اي (فوكويي) و ديگر مظاهر شيئيتِ قدرت در انقلاب اسلامي به منصّة ظهور رسيده است.

 7)آشوب هاي بي بنيادي در مكاتب پست مدرني قدرت با بازگشت به حقيقت وجودي قدرت در انقلاب اسلامي خاموش مي گردد.

 8)انقطاع از عالم محسوسات و ايمان به غيب و تمكين به قدرت لايزال و مطلقة الهي گمشدة انسان جديد است.

 9)روش شناسي جديد و منطق نوين فهم در تبيين قدرت، علم و سياست با انقلاب اسلامي ايجاد گرديد. 

 10)هژموني هستي سكولاريزه و طبيعت تهي از معنا در مدرنيسم با ظهور روح قدسي انقلاب اسلامي متزلزل گرديد.

 11)تقدّم روح بر مادّه و رجحان متافيزيك بر نگاه فيزيكاليستي به انسان و جهان، انقلابي معرفت شناختي در انقلابات جهان است.

پنجم: چرايي اقبال به قدرت نرم انقلاب اسلامي در عصر جديد

پس از تجهيز به امكانات معرفتي، افسران وسربازان جبهه انقلاب اسلامي در مسير تاريخ قرار مي گيرند امّا جبهة دشمن با تزلزل روبرو مي شود چون به دلايل زير افسران جبهة دشمن با يأس و سرخوردگي مواجه اند.

 1)بن بست تبيين هاي سوسياليستي و ليبراليستي از انسان و جهان، انسان ها را به الگوي زيست ايراني – اسلامي نزديك كرده است.

 2)فروپاشي ايدئولوژي كمونيسم و بلوك شرق سياسي مؤيد قابليت قدرت نو پديد انقلاب اسلامي است.

 3)تشويش و اضطراب انسان جديد از سيطرة تكنولوژيكي بر جهان مؤيد گشودگي ها و تفسيرهاي معناگرا از عالم و آدم در انقلاب اسلامي است.

 4)ترس انسان مدرن از الحاد و اومانيسم او را به سوي عالم معنا و افق معنوي انقلاب ملّت ايران سوق داده است.

 5)گرايش به معناگرايي، معنويت، عدالت و يكتاپرستي در جهان و توجّه به نداي باطن وجود و فطرت در انسان، افق هاي نو ظهور قدرت در چشم انداز انقلاب اسلامي است.

 ششم: امكان ها و استعدادهاي حِكْمي انقلاب اسلامي براي آفرينش قدرت نرم متعاليه

 1)تراز قراردادن «فطرت» به عنوان «بين الاذهاني ترين» زمينه و زبان در عالم براي مهندسي قدرت و سياست قدسي با سرشت انسان ها سازگاري دارد.

 2)تبيين هستي شناسانة قدرت و سياست براي رهايي از آثار قدرت هاي فيزيكاليستي و رژيم هاي خشن سياسي، جزو امكانات اختصاصي انقلاب اسلامي است.

 3)انقلاب باطني و دروني بر تغييرات ظاهري و تحميلي در سرشت و طينت انسان ها تقدّم دارد. اين ويژگي نيز ذاتي انقلاب اسلامي است.

 4)طرح وحدت دين و دنيا و گذار از اباحيت و سكولاريسم از آثار انقلاب اسلامي است.

 5)يكپارچگي علم و دين با عبور از ايدئولوژي علم گرايي (سيانتيسم) از امكانات و ارمغان هاي انقلاب اسلامي است.
 6)اعتقاد به استمرار دائمي و استكمالي نبرد حقيقت و باطل، نويد بخش فرداي انسان مي باشد.

 7)محوريت كلمات و گفتارها بجاي سلاح و جنگ افزارها، جزو ارزش هاي اختصاصي تحولات اجتماعي در الگوي تغييرات ايراني – اسلامي است.

 8)اخلاقي كردن قدرت و سياست از طريق متون مقدس با تأكيد بر ميراث قرآن و عترت از آرمان هاي بنيادين انقلاب اسلامي است.

 9)اعتقاد به مهدويت و مهندسي فلسفة تاريخيِ عالم، ملاك سرْزندگي و شادابي در الگوي ايراني – اسلامي مي باشد.

 10)الگوي اسلامي – ايراني تحولات از پشتوانة مباني نظري و عملي براي مهندسي قدرت در سطوح فراملي برخوردار است.

هفتم: آموزه ها و تجربه هاي انقلاب اسلامي در توليد قدرت نرم

انقلاب اسلامي امّا در عينيت چگونه از امكانات حكمي و علمي خود استفاده كرده است بنظر مي رسد مي توان برخي از اين آموزه ها در سطوح ملّي و بين المللي اشاره كرد:

الف) در سطح ملّي

1)بسيج ملي و خيزش آحاد توده ها بنام خدا و مذهب و اعلاي كلمة ملّت بنام خدا در عصر موسوم به مرگ خدا و سيطرة گفتمان مدرن جزو پديده هاي شگفت انگيز انقلاب اسلامي در دورة مدرنيسم مي باشد.

2)ايجاد همبستگي اسلامي و ملّي در پيروزي نهضت تنباكو و نهضت نفت و ارتقاي آن در نهضت ملي هسته اي در ايران، تراز جديدي از قدرت نرم و ظهور نيروي معنوي ايرانيان است.

3)عمومي كردن مبارزه و اجتماعي نمودن مخالفت با سلطنت از طريق «بيان» و» قلم»، حركتي منحصر بفرد در جهان مي باشد.

4)»فرهنگي» كردن «براندازي سلطنت» و جلوگيري از نبردهاي خونين خياباني در پيروزي انقلاب، مؤيد غلبگي قدرت نرم معنوي بر قدرت برهنة سلطنتي بوده است.

5)طرح بندي قلم ها و گفتارها در مقابل مسلسل ها، جزو توانايي هاي رويكرد اسلامي و شيعي قدرت در ايران مي باشد.

6)مردمي كردن «ضد» كودتاها و «ضد» ترورها در تداوم نهضت و تحكيم جمهوري اسلامي از طريق شبكه-هاي اجتماعي، نوع جديدي از مشاركت سياسي پس از پيروزي انقلاب در ايران است.

7)ادارة مردمي جنگ تحميلي عليه انقلاب اسلامي و ايران؛ الگوي كم هزينة مديريت بحران ها در جهان بود.

8)مشاركت عمومي در گذار از حصر اقتصادي و نظامي ايران در طول دفاع مقدس از توانايي هاي بسيج ملي در ايران بود.

9)توانايي ادارة نرم جنگ فيزيكال و كماندویي كارتر عليه ايران در ماجراي لانة جاسوسي آمريكا و صحراي طبس و به سقوط كشانيدن او در مبارزات انتخاباتي، مدلي بي بديل از قدرت نرم ايران به شمار مي رود.

ب) در سطح فراملّي/ منطقه اي و بين المللي 

1)ايجاد الهيّات رهايي بخش و تدوين مجازي دايرة المعارف مبارزه با ظلم و ستم در بين ملّت ها از آموزه هاي انقلاب اسلامي است.

2)ايجاد همبستگي هاي اسلامي در تشكيل نيروهاي مقاومت و ايجاد جبهه هاي پايداري در مناطق مختلف جهان، جزو ظرفيت هاي سياسي، اجتماعي تحوّل و انقلاب در ايران مي باشد.

3)ايجاد ملّت سازي در مقابل جريان محافظه كاران دولتي و غرب گرايان در سطح منطقه و جهان اسلام، قدرت نرمي است كه خاورميانة جديد اسلامي و عربي را رقم زده است سقوط ديكتاتورهاي منطقه مؤيد اين گفتار است.

4)ايجاد تقريب بين المذاهب اسلامي و وحدت اديان توحيدي، راه جديد انقلاب اسلامي براي جلوگيري از نفوذ بيگانگان در صفوف بين المللي اسلامي است.

5)ابراهيمي كردن حجّ و عمومي كردن برائت از ستمگران در دارالاسلام و سرزمين وحي، نوع جديدي از آفرينش مقاومت بين الملل اسلاميِ برخاسته از الگوي ايراني- اسلامي مبارزه مي باشد.

6)فراگير كردن سياست نه شرقي و نه غربي در جهان اسلام بعنوان نهضتي غير نظامي و خيزشي فرهنگي از مميزّات انقلاب اسلامي است.

7)ايجاد روز جهاني قدس و عبور از ناسيوناليسم عربي و جهاني كردن مسالة فلسطين، جزو ابتكارات معنوي امام خميني رضوان الله عليه در مقابل موج خشونت رژيم اشغالگر قدس و همپيمانان غربي آن بوده است.

8)ايجاد روح بيداري اسلامي، اسلام گرايي، اتحاد مستضعفين، استقلال طلبي، آزادي خواهي، عدالت گرايي و دميدن روح همگرايي در مبارزه با انحصار طلبي قدرت هاي غارت گر، گفتمان معتبر انقلاب اسلامي در مقابل هژموني ادبيات استبداد جهاني است.

9)قرار دادن اسلام به عنوان داّل برتر گفتماني در مبارزات عليه دارالكفر از دقت و باريك بيني هاي امام خميني در تجميع امكانات معنوي مسلمانان در مقابل نظام جهاني بود.

 هشتم: استراتژي هاي ايران در مقابلة نرم با غرب در حوزة نظر و عمل

 پس از تبلور امكانات حكمي، علمي و عملي ايرانيان و گذر انقلاب اسلامي از مرحلة مواجهه با جنگ هاي سخت و كم شدت، معلوم است كه دشمن به طراحي جنگ هاي پست مدرن عليه انقلاب اسلامي مبادرت نمايد امّا استعداد ايراني چيزي نيست كه بتوان آن را دست كم گرفت، مع الوصف نخبگان ايران با رهنمودهاي رهبر فرزانه خود به طراحي الگوها و راهبردهاي زير مبادرت كردند:

الف) در سياست داخلي

1)الگوي دانش – قدرتِ معناگرا و اتّخاذ راهبرد دسترسي به مرجعيت علمي براي اثرگذاري در مناسبات ملي – بين المللي به زايش قدرت و ثروت بومي مي انجامد. 

2)پرهيز از دولتي شدن تقابل نرم با غرب و ايجاد بسترهاي لازم براي حضور شبكه هاي غير دولتي در جنگ نرم با دشمن ضروري است.

3)جلوگيري از سيطرة گفتمان تفكر پدافندي و رصدگرايانة صِرفْ در قبال عمليات هجومي ونرم غرب در كشور و ايجاد آرايش آفندي نرم به غرب سياسي و فكري از طريق گشايش پرونده هاي جديد، جزوي از عقلانيت آينده پژوهانه در ضوابط جنگ نرم مي باشد.

4)ارتقاي سطح بازدارندگي در سطوح امنيت ملي براي همبستگي ملّي و تعامل مؤثر و بازدارنده در روابط بين الملل، دو بال توليد قدرت نرم به شمار مي آيد.

5)آمايش سرزميني عدالت گرايانه در تماميتِ محيط ملي به رويش هرچه بيشتر قدرت نرم منجر مي گردد.

6)مهندسي و هدف گذاري دانش ها و فناوري ها بر محوريت علوم انساني بومي در تحولات كشور از بديهيات و واضحات كنوني و جزو مؤلفه هاي پوياي قدرت در الگوي ايراني- اسلامي توسعه مي باشد.

7)شكستن مرزهاي دانش و يا حركت در جدار و نوار مرزي علوم و گذار از انحصارِ مرجعيت علميِ دولت-هاي خاص جزوي از لوازم لاينفك ظهور قدرت ملّي الگوي ايراني – اسلامي پيشرفت خواهد بود.

8)توانمندسازي بخش هاي غير دولتي با تكيه بر فرهنگ بومي در توليد علم و فناوري جزو راهبردهاي ضروري كشور است.

9)گفتگوهاي بين نسلها و عبور از گسست بين نسلي با راهكارها و ميراث ايراني – اسلامي، راهبردي حياتي در حفظ و حراست از قدرت و هويت ملّي است.

10)بسط و تعميق شبكه هاي غير دولتيِ دانشْ بنيان و انجمن هاي توليد علم و دانش بومي از مؤلفه هاي اقتدار و همبستگي ملّي است.

11)ايجاد انجمن هاي غير دولتيِ غرب شناسيِ»غير توصيفي» بعنوان بديل متدلوژي شرق شناسي بمنظور فراگير كردن كنترل مردمي تمنيّات سوداگرانة غرب در حوزة فرهنگ، سياست و اقتصاد راهبردي رئاليستي و انقلابي است.

12)تقويت باور»توليد» و عمومي كردن روند آن بعنوان فرهنگ عمومي استقلال در حوزة نظر و عمل در كشور، پشتوانه ي مهم رشد كشور در مقابلة فراگير با دشمن مي باشد.

13)ارتباط شبكه اي علوم و رشد متوازن آن متضمن نقشة جامع علم و فناوري كشور خواهد بود.

14)كرسي هاي نظريه پردازي در حوزة علم، فرهنگ، سياست و اقتصاد در راستاي توليد معرفت و دانش هاي بومي از طريق تغيير و تحول در سرفصلهاي درسي نظام آموزشي و پژوهشي و بسط آزادانديشي در كشور فراگير شود.

15)زمينه هاي مشاركت مردمي براي ابداع، ابتكار و تعيين ميدان درگيري هاي كم شدت و نرم با دشمن فراهم گردد.

16)بسط و تعميق باورها به پدافند غيرعامل و اصول دفاع غير نظامي در كشور، قدرت نويني را در عرصة اجتماعي و سياسي رقم خواهد زد.

17)اتّحاد و انسجام ملّي از طريق هم افزايي هاي زباني، نژادي، جغرافيايي و مذهبي در كشور به رشد متوازن شاخص هاي امنيت ملّي رهنمون خواهد شد.

18)فرهنگ عمومي كشور از طريق بسط معنويت، اخلاق، انضباط اجتماعي، قانونگرايي، مشاركت عمومي، ايثار و از خودگذشتگي مستغني شده و از چندپارچگي جلوگيري خواهد كرد.

19)پيوند بخش صنعت با تحقيقات و آموزش، قدرتي مؤثر و ارگانيگ مي آفريند.

20)حذف تصدي گري غير ضروري دولت و اجتماعي كردن ادارة اقتصادي و اجتماعي كشور به هم جبهگي و همبستگي سياسي مضاعف در چارچوب نظام اسلامي منجر مي شود.

21)ايجاد نظام جامع تأمين اجتماعي ايرانيان در راستاي توجه به سهم استراتژيك منابع انساني و سرماية اجتماعي به توليد قدرت ملّي در سطوح داخلي و خارجي مي انجامد.

22)كوچك كردن و چابك سازي دولت و تمركز زاديي اداري از نظام ديواني كشور، ضرورتي اسلامي و ملي بوده و از اركان همبستگي و مشاركت مردمي در نظام اسلامي است. 

23)رضايتمندي مردم از نظام و دولت، سرمايه و اعتماد اجتماعي، روحية تعاون و همبستگي هاي ايراني – اسلامي را افزايش داده و به تعميق مناسبات نظام اسلامي و ملّت منجر خواهد شد.

24)دسترسي هاي برابر به فرصت ها، امكانات و توزيع عادلانة ثروت هاي عمومي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و...، حس مشترك مذهبي و ملّي را به كشور و نظام سياسي خواهد بخشید.

25)سطح تعلق به نمادها، شعائر و آيين هاي اسلامي- ايراني در آحاد مردم ضريب ايمني قدرت ملّي را ارتقاي می بخشد.

26)سطح مشاركت هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي ملّت و تحكيم مردم سالاري ديني متضمن جلوگيري از رخنة نرم بيگانگان در صفوف ملّي است.

ب) در سياست خارجي

1)اصلاح ساختارهاي ديواني وزارت خارجه و دستگاه هاي سطوح ديپلماتيك، متناسب با استعدادهاي تئوريك انقلاب اسلامي به افزايش قدرت ملّي در روابط بين الملل رهنمون مي شود.

2)بهره گيري از ديپلماسي عمومي وايجاد زمينه هاي حضور شبكه هاي غير دولتي در مناسبات سياست خارجي براي تعميق نفوذ نرم الگوهاي ايراني – اسلامي از الويت هاي عملي سياست خارجي است.

3)گذار از سطح سياست به سطح فرهنگ در مناسبات منطقه اي و جهاني بمنظور استفاده از برجستگي ها و ظرفيت هاي استراتژيك فرهنگ ايراني – اسلامي راهنماي عمل كارگزاران سياست خارجي باشد.

4)اتّخاذ سياست خارجي تهاجمي بر سه محور عزت، حكمت و مصلحت استمرار و تعميق يابد.

5)ايجاد مناسبات اقتصادي منطقه اي – اسلامي بمنظور همگرايي ها و برقراري موازنه در داد و ستد اقتصادي و سياسي بيش از گذشته در دستور كار سياست خارجي قرار گيرد.

6)همبستگي هاي اسلامي و غيراسلامي در منطقه و جهان بمنظور اصلاح نظام نابرابر جهاني و حذف تبعيض-ها و امتيازطلبي ها از ساختار سازمان ملل متحد و شوراي امنيت و سازمان هاي وابسته توأم با پيوست هاي فرهنگي و تبليغاتي تعقيب گردد.

7)ارتقاي پيوندهاي عاطفي و عقلاني سياست خارجي ايران با لايه هاي اجتماعي در سطوح ملي و بازنمايي منطق سياست خارجي در تماميتِ جامعة ايراني از ضرورت هاي دستگاه ديپلماسي در نظام اسلامي است.

8)حضور مؤثر و هدفمند در سازمان هاي بين المللي ذيربط دولت ها و ملّت ها، ضامن حراست فرهنگ و هويت ايراني است.

9)ايجاد دانشگاههاي فراملّي، منطقه اي و جهاني بمنظور پذيرش دانشجويان همسو با انقلاب اسلامي و الهيات رهايي بخش در راستاي گذار از سيطرة گفتماني غرب در حوزة علم و سياست در تهران و برخي استان هاي برخوردار از موقعيت ژئوپليتيك مؤثر در سياست خارجي و منطقه اي از ديگر مؤلفه هاي آفرينش قدرت نرم جمهوري اسلامي است.

نهم: استراتژي هاي غرب در تقابل نرم با جمهوري اسلامي ايران

الف) در حوزة دولت – ملّت

1) تزلزل در اركان و منابع معرفتي هويت ايراني – اسلامي در رأس الويت هاي جنگ نرم دشمن قرار دارد.

2) تخريب سرمايه اجتماعي كشور در باور ايراني به ظرفيت ها و امكان هاي بالقوه و بالفعل انقلاب اسلامي از پيش نيازهاي هجوم نرم به كشور است.

3) القاي ناكارآمدي نظام اسلامي و ايجاد باور عمومي به پذيرش سكولاريسم در حوزة سياست، فرهنگ و علم از ديگر مؤلفه هاي بنيادين در براندازي نرم نظام اسلامي است.

4) القاي بي ثباتي در وحدت ملي با تأكيد بر مسايل قومي – مذهبي، سياسي، زباني و شكاف بين نسلهاي نخست و مابعد انقلاب اسلامي از ابزارهاي دشمن در هجوم نرم به ايران مي باشد.

5) تقدّم جنگ نرم بر جنگ پر شدت و سخت بعنوان پيش نياز براندازي نوين اكنون به سياست لاينفك دشمن مبدّل شده است.

ب) در حوزة منطقه اي – بين المللي

1) محدود كردن حوزة نفوذ ايران در منطقه و جهان با طرح ها و پروژه هاي پرهياهوي «ايران هراسي» از طريق ايجاد درگيري هاي فرقه اي، مذهبي و اقتصادي – تجاري، از الويت دارترين برنامة رسانه اي و نرم دشمن عليه ايران مي باشد.

2) ايجاد درگيري ها و دل مشغولي هاي داخلي براي كشور و كند كردن ديپلماسي ايراني بمنظور تداوم روند دموكراتيزاسيون خاورميانة اسلامي و عربي، جزو تاكتيك هاي كنوني دشمن در هجوم نرم مي باشد.

3) ايجاد بازي هاي فرسايشي و تصنّعي درسه سطح پروندة اتمي، پروندة تشدید شکاف های داخلي ايران و پرونده هاي حقوق بشري بمنظور توقف روند روبه رشد ملت سازي ها با الگوهاي ايراني – اسلامي و جلوگيري از بسط و تعميق اعماق استراتژيك ايرانيان در منطقه و جهان، سه شيوة كنونيِ درگيري نرم دشمن در سطح عملياتي است.

ب: تجارب و آموزه ها به مثابة کارگاه های آموزشی افسران و فرماندهان ایرانی

1- پروندة ديپلماسي نامه

الف) نامة حضرت امام خميني رضوان الله عليه به ميخائيل گورباچف

نامه‌ي امام خميني به رهبر شوروي سابق، اقدامي پيش دستانه براي تصحيح منابع معرفت شناختي گورباچف و بلوك شرق فكري - سياسي و دعوت آنها به بازنگري در روش-شناسي قدرت و سياست، از مؤلفه هاي بنيادين قدرت نرم بومي به شمار مي رود.

اقدام امام خميني رحمه الله عليه در دعوت گورباچف و بلوك شرق فكري و سياسي به اسلام و ديگر امكان ها و استعدادهاي ايراني – اسلامي (توحيد- عرفان اسلامي- فلسفة مشايي و اشراقي- حكمت متعاليه و...) با وجود شرايط بحراني و جنگ زدة كشور، حاكي از استقلال معرفتي و مستظهر بودن به توانايي قدرت نرم انقلاب اسلامي بود.

بشارت فروپاشي كمونيسيم و اعلام سپرده شدن آن به خاطرات و موزه هاي تاريخ از يك سو و انذار بلوك شرق از افتادن در دامان سرمايه داري و ليبراليسم از ديگر سو و نيز دعوت تيزهوشان روسي براي كسب آموزش معارف حكمت اسلامي در قم، از ديگر مؤلفه هاي بكار گرفته شده قدرت نرم ايراني- اسلامي در مقابله با هژموني نظام جهاني مي باشد.

ايجاد تلقّي معرفي شهر قم و معارف غني آن به عنوان بديل و جايگزين شهر استراتژيك مسكو در نامة تاريخي امام خميني رضوان الله عليه، حاكي از خودباوري به قدرت متعاليه و نرم افزارانة قم، در جهان مي باشد.

تحت الشعاع قرار گرفتن اخبار جهان ذيل حركت تاريخي و ابداعي امام خميني رحمه الله عليه و آغاز مأموريت معرفت شناسانة هيأت اعزامي به مسكو، مؤيد توانايي ايران و انقلاب اسلامي براي ادارة جنگ هاي رسانه اي و ساماندهي آن با كمترين امكانات ممكن در مقابل قدرت هاي ستمگر و در منظر و مرئي جامعة جهاني بود.

نامة امام خميني به گورباچف حركتي ايجابي، ابداعي و انقلابي بود كه در كمال عقلانيت، معنويت و سياست متضمن معرفي نقشه راه از سوي ايران طراحي، هدف گذاري و مديريت شد.

حركت حِكْمي و معرفتي امام خميني رضوان الله عليه قادر شد، انحصار نظام يكسوية خبري را در چشم انداز خواست و الگوي ايراني - اسلامي در هم شكند.

نامه هاي دكتر محمود احمدي نژاد به سران نظام سلطه

 نامة دكتر محمود احمدي نژاد به برخي سران نظام سلطه، اقدامي براي طرح بازنگري در شيوة مديريت جهان از طريق احترام به كرامت انسان، توجه به تعاليم انبياء و يكتاپرستي و نيز بسط معنويت و عدالت بود.

اقدام رئيس جمهوري اسلامي ايران در مخاطب قرار دادن سران نظام سلطه، موضعي ايجابي، تهاجمي و به دور از وضعيت منفعلانة ما قبل دولت نهم در حوزة سياست خارجي بود.

نامه هاي انتقادي و آگاهي بخش دكتر محمود احمدي نژاد به سران نظام سلطه استفاده اي عالمانه از ظرفيت هاي ديپلماسي عمومي براي بسط و تعميق پيامهاي ايراني – اسلامي در معماري مديريت جهان بود.

تغيير وضعيت ايران از موضع متّهم به موضع پرسشگر، يكي از شيوه هاي بديع كاربست قدرت نرم ايراني در تحولات جهاني بود.

اتّخاذ سياست هاي انفعالي از سوي غرب و دچار شدن آنها به آثار استراتژي شوك و بُهت از ديگر مؤلفه هاي سياست هجومي در ديپلماسي نامه به شمار مي آيد.

ناتواني بنگاه ها و آژانس هاي خبري ضد ايراني جهان در سانسور و تحريف ديپلماسي نامه، مؤيد تدبير و دورانديشي طرف ايراني در انتخاب ابزار انتقال پيام و صحنه آرايي ميدان بازي بود.

نوع مواجهة منفعلانة مخاطبان رسمي و ظاهري نامه هاي دكتر محمود احمدي نژاد، افكار عمومي جهان را بعنوان مخاطبان حقيقي نامه ها در چشم انداز پيام هاي ايراني – اسلامي و مديريت ناعادلانة جهان به تفكر وادار كرد.

عدم پاسخگويي به نامه هاي دكتر محمود احمدي نژاد به دليل ظرفيت بالاي متن استيضاح-گرانة آن، خود مؤيد امتناع تفكر در تمدن غربي – مسيحي و بيانگر توانايي برتر گفت وگو و قدرت عقلاني در تفكر ايراني – شيعي است.

2- پروندة پيروزي نهضت ملّي هسته اي

دكتر محمود احمدي نژاد در نگاهي كل گرايانه از انقطاع پروندة هسته اي با چشم انداز حكمت نظري در سياست خارجي ممانعت كرد. او اين نهضت را در اتّحاد عقل عملي با ولايت، مهندسي كرد؛ راهبردي كه علاوه بر بومي سازي فناوري هسته اي در ساحت فيزيكال به آفرينش قدرت ملّي نرم متافيزيكي نيز براي ايرانيان رهنمون شد.

اجتماعي شدن مطالبة هسته اي، توليد شعارها و آفرينش كلام هاي مردمي در همبستگي با نهضت هسته اي و متعاقباً تبديل و تحويل مؤلفه هاي نهضت به نمادها و سمبل هاي آييني و سنتي در سطوح قبيله اي، روستايي، شهري، كلان شهرها و... از مؤلفه هاي توليد قدرت ملّيِ نوپديد در نهضت هسته اي بود.

تبديل پروندة هسته اي به ابزار استيضاح تماميت خواهي دارندگان جنگ افزارهاي اتمي و افشاي انحصارات تبعيض آميز اعمالي از سوي باشگاه اتمي و همچنين ارتقاي جايگاه ايران از موضع متهم به بازجو، از ويژگي هاي توانايي ايرانيان در تبديل تهديدات پيش روي به فرصت ها در جنگ نرم بود.

رمزگشايي از منطق فهم قدرت هاي سلطه جو نسبت به فعاليت هاي صلح آميز اتمي ايرانيان، افشاي ماهيت سياسي پرونده هسته اي و نيّات غير حقوقي قدرت هاي بزرگ و نيز اتّخاذ روش مقابله به مثلِ جدلي و ضد سفسطه در مباحثات هسته اي و ترسيم ديالكتيك هسته اي از ويژگي هاي بارز توليد قدرت نرم ايراني در پروندة هسته اي است.

پروندة هسته اي ايران داراي چنان ظرفيتي در ديالكتيكِ منطق و جدل در سطح جهاني گرديد كه اكنون پس از اتمام اين كارزار پيچيدة رسانه اي، از دكتر احمدي نژاد بعنوان رئيس جمهور پرسش و پاسخ و رئيس جمهور سياست هاي مناظره اي دنيا ياد مي شود.

3- پروندة انتخابات در دولت هاي نهم و دهم

سوم تير 84 و 22 خرداد 88 ماهيت انتخابات از حيث معنوي در ايران متحول گرديد و موجب آفرينش قدرت جديدي در ايران شد.

انتخابات سال هاي 84 و 88 بعكس برخي انتخاباتِ پروژهْ بنيادِ ماقبل، مشاركتي فرايندْ بنياد بوده و بجاي تكيه بر خواستِ احزاب و محافل خاص به عناصر «طلب» و «ارادة عمومي» بازگشت داشته است.

تكوين انتخابات 84 و 88 مهندسي يي خودجوش و فرايند بنياد بوده و در چشم انداز قدرت متعاليه صورت پذيرفت. جريان غالب در اين انتخابات براي جمع آوري آراي ملّت بجاي تكيه بر كسب قدرت، بر احياي عدالت و اصالت خدمت تأكيد كرد.

نقش مردم اصيل و حقيقي شد. نقشي كه در انتخابات پروژه بنياد، طرح و پروژه اي در دستان احزاب و گروههاي ذينفوذ به حساب مي آيد.

غوغاكاري، جنگ هاي رواني و شارلاتانيزم رسانه اي، مغلوب آگاهي بخشي و اقناع بكار گرفته شده از سوي اصولگرايان در دو انتخابات ياد شده گرديد.

سياست ورزي انحصارگرايانه و تخصصي و نيز مشاركت منحصرانة طبقة ممتاز در مهندسي افكار عمومي، تحت الشعاع حضور هوشمندانة تودة مردم قرار گرفت.

آزاد سازي انتخابات از كمند قدرت نرم دشمن، نمايش همبستگي ملّي و شكستن نصاب مشاركت ملّي براي تعيين سرنوشت خويش در جهان از مهمترين شاخص هاي توليد قدرت نرم ايراني در تحكيم مردم سالاري ديني بود.

4- پروندة سفرهاي استاني دولت نهم و دهم

مهندسي سفرهاي استاني دولت برخوردار از حكمت معنوي و بازانديشيدة مباني نظري قدرت و سياست در سنت هاي اسلامي و شيعي است.

سفر قوة مجريه از جامعه به مقّر دولت و توقف در پايتخت، مأموريت و حركتي ناتمام و نوعي غفلت از آحاد ملّت بود كه دولت نهم و دولت دهم با پرهيز از توقف و تمركز در مقّر مركزي دولت و مراجعت به ملّت و جامعه، موجب آفرينش مؤلفه هاي جديدي از قدرت نرم در سطوح ملّي و فراملّي گرديد.

قدرت دولت در سفرهاي استاني از حيث ماهيت «مسافر» و «غيرمقيم» است. دولت اسلامي از حيث حقيقت، پايدار اما از حيث مبناي تكوين، قدرتي «مسافر» است.

گذار از فربگي قدرت و ديوان سالاري دولتي، ايجاد چابكي، چالاكي و سبك باري دولت براي خدمت رساني به ملّت و پديد آمدن همبستگي، هم جبهگي و مفاهمة دولت و ملّت از آثار آفرينش نيروهاي جديد اجتماعي، سياسي و اقتصادي و اقدامي در اصلاح مدارات سنتي قدرتِ مدرن در سفرهاي استاني است.

تقسيم عواطف در بين ملّت و توزيع برابر ثروت هاي عمومي و پراكنش قدرت سياسي در اقصي نقاط كشور، از مهمترين مؤلفه هاي پشتيبان در تضمين امنيت ملّي بود كه در تماس مستقيم، شفاهي و دو سويه ملّت و دولت در سفرهاي استاني پديد آمد.

نگارش قريب به ده ميليون برگ نامه از سوي ملّت به دولت و تحت الشعاع قرار گرفتن ساير رسانه هاي مدرن و ديجيتال، مؤيد توانايي بالاي دولت اسلامي در مهندسي ارتباطات و مفاهمة ملّي از حيث جامعه شناسي سياسي و مبيّن نقاط ضعف نظام ايراني بر جاي مانده از شبه مدرنيسم پهلوي است.

5- پروندة فتح لانه جاسوسي آمريكا و شكست عمليات (رايس باول) كاسة برنج در صحراي طبس

تحليل آگاهانه، بهنگام و مدبرانة جوانان دانشجو از وضعيت انقلاب اسلامي، و ماهيت دشمني آمريكا با ايرانيان، علاوه بر اينكه به فتح لانه اي منجر شد كه يكي از بزرگترين ايستگاههاي هماهنگ كنندة اطلاعاتي CIA در خاورميانه بود، آفرينندة نوعي از قدرت نرم ايراني – اسلامي در جامعه به شمار مي آيد.

سيزدة آبان حركتي نه صرفاً ضد اطلاعاتي و ضد كودتا، كه برخوردي تاريخي با آمريكا بعنوان نماد نظام سلطه در جهان و مؤثر در تاريخ سياسي جهان ارزيابي مي شود.

خودآگاهي انقلابي، قوة تشخيض و تحليل سياسي، انضباط انقلابي، تقسيم كار و مسووليت پذيري، كار شبانه روزي، اعتماد به توانايي ايراني، بي اعتنايي به تهديدات قدرت هاي بزرگ جهاني، مراقبت در تنظيم حركت حماسي با تراز رهبري اسلام و روحانيت آگاه، اقناع عمومي ملّت، اجتماعي و غير دولتي كردن ادارة امور لانة جاسوسي پس از فتح و نيز مباهات ملّت به پيوند جامعه و دانشگاه از مؤلفه هاي بنيادين توليد قدرت نرم ايراني – اسلامي در 13 آبان بود.

شكيبايي در مديريت 444 روزة آمريكايي ها و ادارة سياسي، اجتماعي آنها متضمن مقابله با جنگ رواني دشمن و عدم آزادي آنها تا مقطع تحت الشعاع قرار گرفتن انتخابات رياست جمهوري آمريكا و سقوط كارتر از شاهكارهاي قدرت نرم ملّي غير دولتي ايرانيان در تاريخ سياسي جهان بود.

شناسايي و احراز هويت جريان هاي نفود مرتبط با دشمن در محيط ملّي و منطقه اي و نيز افشاي وابستگي برخي رجال سياسي و حزبي به سازمان هاي اطلاعاتي دشمن از طريق خوانش پيچيده و فني اسناد برجاي ماندة آمريكايي ها (از مهمترين دستاوردهاي شبكه اي از نيروهاي انقلابي بود كه تا آن روز هيچ آموزش آكادميك و تشكيلاتي از كارهاي پيچيدة اطلاعاتي و امنيتي در سوابق خويش نداشته اند) از سرمايه هاي مهم قدرت نرم پديد آمده در 13 آبان بود.

6-پروندة عزل قائم مقامي منتظري و انتقال رهبري به مقام معظم رهبري مدظله العالي

رصد كردن جريان نفاق داخلي و ضد انقلاب خارجي در بيت قائم مقام وقت رهبري انقلاب اسلامي يكي از اقدامات بهنگام و پيش دستانةي نيروهاي انقلاب در حوزه هاي اطلاعاتي رسانه اي بود.

شرح صدر امام خميني و متعاقب آن برخورد انقلابي معظم له در دو ساحت شخصيت حقيقي و شخصيت حقوقي با غائلة منتظري از پشتوانه ها و تجارب نظام اسلامي در چگونگي مواجهه با خطر و توطئه در ايرانِ ما بعد انقلاب اسلامي است.

تمكين به رأي و نظر ولي پارساي افقِ فقاهت از سوي تودة ملّت، بخصوص طبقة خواص در موضوع حذف منتظري از جايگاه خطير قائم مقامي رهبري نظام اسلامي از آموزه هاي بنيادين تاريخ سياسي ايران در مديريت فتنه ها به شمار مي آيد.

صدور اعلاميه ها از سوي امام خميني (ره)، آيند و روند هيئت هاي مخصوص به بيت امام خميني و عبور خواص از مطامع دنيا و پايبندي به راهنماي عمل اعلامي امام خميني(ره) در تحولات مابعد منتظري، يكي از اقناعي ترين و انقلابي ترين روش هاي اتخاذ شده در خلع قائم مقامي منتظري براي كشور ام القري بود.

بلوغ سياسي ملّت و برخورداري جوانان، احزاب، زنان از تحليل سياسي و بصيرت حول ايران وجهان و بخصوص ايفاي رسالت انقلابي و اسلامي از سوي مرحوم حاج احمد آقا رضوان الله عليه؛ بعكس تسويه هاي خونين جابجايي قدرت در ديگر ايدئولوژي هاي سياسي جهان، يكي از متين ترين تشريفات جابجايي قدرت و سياست را از حيث نظر و عمل در انقلابي ترين كشور منطقه و جهان رقم زد. آموزه هاي اين تجربة عظيم تاريخي در حوزة مذهبي، سياسي و اجتماعي، ركن ركين قدرت نرم ديني در رفع فتنه در ايران بود.

ايجاد همبستگي ارگانيك از سوي قريب به تمامي لايه هاي مذهبي، فقهي، سياسي، جغرافيايي و همجبه گي اركان حقوقي، اداري، امنيتي در بيعت با جانشين امام خميني بعنوان نائب حضرت بقيه الله الاعظم (عج) از ديگر مؤلفه هاي آفرينش قدرت نرم ايراني - اسلامي در وضعيت دشوار ايران بود.

خويشتن داري، مراقبت از اظهارات ناصواب از سوي خواص، متنفذين و رجال عالي رتبه به رغم تحريك و تهيج رسانه هاي دشمن به نافرماني و شايعة بروز كودتاها و تسويه هاي خونين در داخل كشور از زيباترين جلوه هاي مفاهمة مردم و نظام بود.

7- پروندة عزل رئيس جمهور و فرماندة كل قوا

 بصيرت، شكيبايي، تقواي سياسي و مذهبي جريانات اسلامي و رجال مكتبي در مقابل غوغا، منيّت و انحصارطلبي بني صدر و جريان ليبرال و تراز قرار دادن خط ولايت فقيه از سوي نيروهاي انقلابي، نقطة عزيمتِ آفرينش قدرت ملّي در جبهة حزب الله گرديد.

همبستگي و مفاهمة جريان انقلاب با تودة مردم و تلاش براي اعتلاي اسلام و رهبري، ائتلاف بني صدر با ليبرال ها و منافقين را از طريق «دفتر هماهنگي ها و همكاري هاي رئيس جمهور» بي اثر كرد.

تكيه بر عنصر آگاهي بخشي از سوي رجال انقلابي در تعامل با جوانان و دانشجويان از طريق سلسله جلسات فكري – تحليلي، ميدان درگيري مورد نظر ليبرال ها و منافقين را از سطح حضيض آشوب هاي خياباني به منابع غني فكري كشانيد و تودة ملت را از خط نفاق به دليل تشبث شان به خشونت ها، ترور و درگيري هاي خياباني منزجر كرد.

بصيرت سياسي حزب الله مانع از آن شد تا درگيري هاي كور تحميلي ليبرال ها و منافقين در كف خيابان ها، اهميت و الويت همبستگي در برابر تجاوز نيروهاي بيگانه به سرحدات كشور را به محاق برد. از اين رو حزب الله با انعطاف عمل و ابتكار، قادر شد در دو جبهة پيش روي، تجاوز خارجي و شورش ضد انقلاب را مهار كند.

شكيبايي و قدرت عمل مدبّرانة مديريت جريان حزب الله در مقابل محافظه كاري و خيانت حاكميت دولت ليبرال در ماه هاي نخست جنگ تحميلي، بني صدر را با تودة مردمي مواجه ساخت كه خواستار دفع تجاوز دشمن بودند.

عدم اعتنا به وحدت ملّي؛ ضدّيت با ولايت فقيه، عدم التزام به اسلام و انقلاب اسلامي، دوري از تودة ملت، جلوگيري از پيوستن مردم به صفوف نيروهاي كلاسيك در دفاع از اسلام و ايران در مقابل تجاوز بيگانگان و...، بني صدر را از صفوف ملّت جدا و تنها كرد.

رأي به عدم كفايت سياسي بني صدر از سوي نمايندگان ملت و متعاقب آن عزل وي از رياست جمهوري اسلامي ايران از سوي امام خميني و نيز خلع او از فرماندهي كل قوا توسط معظم له از جمله ي پيچيده ترين عمليات هاي نرم اقناعي در ايران به شمار مي رود، كه مؤيد توانايي قدرت ملي انقلاب اسلامي ايران بود و قادر شد در چند جبهه بصورت ارگانيك و توأمان، بحران عزل رئيس جمهور و فرماندة نيروهاي مسلحه ي كشور را مديريت كند.

8- پروندة نبرد متافيزيكي جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحدة آمريكا در دانشگاه كلمبيا

با ظهور دولت مردمي نهم و دهم، زبان ديپلماتيك ايرانيان از عقده هاي بياني خارج و در چشم انداز سعة وجودي انقلاب اسلامي گشودگي هاي زباني يافت.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : بن‌بست دشمن, عمليات متافیزیکی, جنگ‌هاي پست مدرن, دكتر مجتبي زارعي, ادبيات سياسي كشور, براندازي نظام اسلامي, شناخت راهبردهاي دشمن, جنگ نرم, سایبری, افسران جنگ نرم, ,
توسط : ولایتمداران |